سیمین ساق، بانک شعر پارسی

چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشته‌اید. ما سعی کرده‌ايم شبیه ‌ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.

آب حیوان داری اندر در و ور جان ای پسر

در و مرجان خوانمت یا آب حیوان ای پسر

برد شقیق و گل سرخ را به باغ و به راغ

یکی ز مرجان تاج و یکی ز عود سریر

با کمال قرب، از پاس ادب خون می خورم

پنجه خشکی است چون مرجان از این دریا مرا

دست خود را چو صدف کاسه دریوزه نکرد

خشک شد پنجه مرجان به چه تقصیر در آب

ببین که خصم ترا چون بروی بازآمد

بنزد لطف تو گر نام در و مرجان برد

سخن صریح بگویم دلم همی می خواست

که جان فداکنم و بوسم آن دو مرجان را

ابر دستش خون دریا را به جوش آورده است

نیست مرجان این که گردیده است از بحر آشکار

نماند از نارسایی مدی از احسان درین دریا

به سیلی سرخ دارد روی خود مرجان درین دریا

ز باغ بزم او دایم بدخشی روید و مرجان

ز خاک رزم او دایم طبرخون روید و روین

رباید تیزی از الماس و سرخی از لب مرجان

نماید جوهر خود را چو شمشیر گهربارش

تعداد ابیات منتشر شده : 510165