رضا ندادی جز صبح در جهان نمام
رها نکردی جز مشک بر زمین غماز
در جهان شاهدی و ما فارغ
در قدح جرعه ای و ما هشیار
خیز تا زاب روی بنشانیم
باد این خاک، توده غدار
ترک تازی کنیم و برشکنیم
نفس، زنگی مزاج را بازار