ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ
وی چشمت از خمار سفید و سیاه و سرخ
از برگ و از سپاری و از رنگ چونه شد
دندان آن نگار سفید و سیاه و سرخ
رفتی و در فراق تو چشمم ز گریه گشت
چون ابر نوبهار سفید و سیاه و سرخ
سازم نثار آن رخ زیبا، گرم بود
در کیسه صد هزار سفید و سیاه و سرخ
خسرو ردیف این غزل از بهر امتحان
آورده در قطار سفید و سیاه و سرخ