روی زیبا به تو گفتم که میارای میارای
فتنه بر فتنه منه حُسن میفزای میفزای
روزگاری ست که بر کشته ی هجران نگذشتی
رحم کن بر من بی چاره ببخشای ببخشای
در گشاده ست و من استاده به خدمت مترصّد
لطف کن یک نفس از بام فرود آی فرود آی
باده پیمای که پیمانه ی پیمان شکنِ عمر
پر شود زود بیا باد مپیمای مپیمای
گفته ای طاقتم از دستِ نزاری برسیده ا ست
الله الله، دگر این لطف مفرمای مفرمای