خاقان جهان داور سردار همه عالم
نعمان کیان گوهر، مختار همه عالم
جمشید ملک هیئت خورشید فلک هیبت
یک هندسهٔ رایش معمار همه عالم
شروان شه اعظم را اقبال سزد بنده
چون بندهٔ اقبالش احرار همه عالم
رایش که فلک سنجد در حکم جهان داری
مانند محک آمد معیار همه عالم
کیخسرو گوهر بخش از گوهر کیخسرو
کز جام خرد دیده است اسرار همه عالم
تاج گهر آرش کز یک گهر تاجش
هفت اختر گردون زاد انوار همه عالم
درگاه جلال الدین تا مرکز عدل آمد
از عدل چو مسطر شد پرگار همه عالم
تا هشت بهشت آمد یک مائدهٔ عدلت
شد مائدهٔ سالارت سالار همه عالم
نعل سم شبرنگت تاج سر جباران
حافظ سر و تاجت را جبار همه عالم