روانش خرد بود و تن جان پاک
تو گوئی که بهره ندارد ز خاک
رخش همچو باغی در اردیبهشت
ببالایِ او سرو دهقان نکشت
غَزَالٌ لَهُ مَرعیً مِنَ القَلبِ مَخصِبٌ
وَ ظِلٌّ صَفیقُ الجَانِبَینِ ظَلِیلُ
فَکَالشَّمسِ تَغشَی النَّاظِرینَ بِنُورِهَا
وَ لَیسَ إِلَیهَا لِلأَکَفِّ سَبیلُ
کرا در پسِ پرده دختر بود
اگر تاج دارد، بد اختر بود