بگذشت اردی بهشت و آمد خرداد
خیز که باید قدح گرفت و قدح داد
اول خرداد ماه و وقت گل سرخ
وقت گل سرخ و اول مه خرداد
آمد خرداد ماه با گل سوری
داد بباید کنون به عیش و طرب داد
بر گل سوری خوش است بادهٔ سوری
وبژه ز دست تو ماهروی پریزاد
گل شکفد بامداد از بر گلبن
چون دو رخ لعبتان خلخ و نوشاد
صبح دوم کافتاب خندد بر کوه
بر سر یک شاخ ، گل بخندد هفتاد
باد به شبگیر چون زند ره بستان
تاب درافتد به زلف سنبل و شمشاد
چون سر زلفین دلبری که ز جورش
رفته بر و بوم عمر من همه بر باد
جور پسندند خوبرویان بر من
فریاد از جور خوبروبان فریاد
ای ز جفایت شده خراب دل من
هم به وفا روزی این خراب کن آباد
بیداد اکنون نه درخور است که گشتست
گیتی از عدل شاه پر دهش و داد
پادشه دادگر مظفر دین شاه
آنکه ز عدلش بنای ظلم برافتاد
ظلم برون شد چو او درآمد بر تخت
فتنه فرو شد چو او ز مام جهان زاد
فر و بزرگی بیامد ار ز بر عرش
دست بکش پیش تخت شاه در استاد
خرم و شاداست بخت شاه که گشته است
کشور از او خرم و رعیت از او شاد
ار جو کازاین بنای فرخ قانون
ملک بماند همیشه خرم و آباد