نه ازین آمد، بالله نه از آن آمد
که ز فردوس برین وز آسمان آمد
خوب دارید و فراوان بستائیدش
هر زمان خدمت لختی بفزائیدش
زان خجسته سفر این جشن چو باز آمد
سخت خوب آمد و بسیار بساز آمد
یا چنان زرد یکی جامعهٔ عتابی
پر ز برخاسته زو، چون سر مرغابی
وانگه آن کیسه ز کافور بینباری
در کشی سرش به ابریشم زنگاری
سر او بسته به پنهان ز درون عمدا
سر ماسورگکی در سر او پیدا
برگهای رز چون پای خشنساران
زرگون ایدون همچون رخ بیماران
تاک رز را دید آبستن چون داهان
شکمش خاسته همچون دم روباهان
با که کردستی این صحبت و این عشرت؟
بر تن خویش نبوده ست ترا حمیت
به قضا حاجت پیش تو ستادستم
وز حلیمی به تو اندر نفتادستم
پس دری کردم از سنگ و درافزاری
که بدو آهن هندی نکند کاری
با همه زیرکی و رندی و پردانی
نخل این کار برآورد پشیمانی
شوی ناکرده چو حوران جنان باشی
نه چنان پیرزنان و کهنان باشی
دختری بودی، بر بام و به در گشتی
تا چنین با شکمی بر چو سپر گشتی
بر هوا رفتی چون عیسی بی معجز
یا چو قارون به زمین، وین نبود جایز
هستم آبستن، لیکن ز چنان جنسی
که نه اویستی جنی و نه خود انسی
بچه ای دارم در ناف چو برجیسی
با رخ یوسف و بوی خوش بلقیسی
و گر استیزه کنی با تو برآیم من
روز روشنت ستاره بنمایم من
گر چه بکشی تو مرا، صابر و خرسندم
که مرا زنده کند زود خداوندم
نه بسنده ست مر این جرم و گنهکاری
که مرا باز همی ساده دل انگاری
حلق بگرفتش مانندهٔ نسناسی
بر نهادش به گلوگاه چنان داسی
در فکندش به جوال و به حبال او
سر با ریش همیدون اطفال او
گفت کم دوش پیام آمده از زردشت
که دگر باره بباید همگی را کشت
رحم ناورده به پیران و جوانهاشان
تا برون کرد ز تن شیرهٔ جانهاشان
رزبان آمد، با حمیت و با کینه
خونشان افکند اندر خم سنگینه
چون بر ایشان به سر آمد شب معراجی
رزبان آمد، تا زنده چو حجاجی
بر شد از دختر رز تا فلک پنجم
بوی مشک تبت و نور بر از انجم
این عجبتر که تو وقتی حبشی بودی
رومیی خاستی از گور بدین زودی
هم به زیر لگدت همچو هبا کردم
بیگنه بودی، این جرم چرا کردم
بر کف دست نهم، یکدل و یکرایت
وانگه اندر دهن خویش دهم جایت
داد در دستش آهخته حسامی را
بر دگر دستش جامی و مدامی را
گفت نتوان خوردن یک قطره ازین باده
جز به یاد ملک مهتر آزاده
مایهٔ راحت و آزادی دربندان
خدمتش را هنر و جود چو فرزندان
پیکر ظلم ز انصافش در زندان
در گذر تیر جگردوز وی از سندان
خجل از خاک درش نافهٔ تاتاری
... این مصرع ساقط شده ...
شده با فر و بها زو شرف و سودد
در او معبد خلق و کرمش مقصد
از نکوکاران و ز فرخ بنیادان
در خطش از ری تا ساحت عبادان