چون دل آن آب زینها خالیست
عکس روها از برون در آب جست
پس ترا باطن مصفا ناشده
خانه پر از دیو و نسناس و دده
ای خری ز استیزه ماند در خری
کی ز ارواح مسیحی بو بری
کی شناسی گر خیالی سر کند
کز کدامین مکمنی سر بر کند
چون خیالی می شود در زهد تن
تا خیالات از درونه روفتن