مشورت با غمزه چشمت را پی تسخیر کیست
باز این تدبیر بهر جان بی تدبیر کیست
دست یاری کاستین مالیده جیب ما گرفت
جیب ما بگذاشت تا دیگر گریبانگیر کیست
ای خدنگ غمزه ضایع کن به ما هم ناوکی
تا بداند جان ما آماجگاه تیر کیست
این غرور نازیاد از بندی نو میدهد
حسن را در دست استغنا سر زنجیر کیست
بنده ای چون من که خواهد از تو قیمت یک نگاه
آورد گر دیگری در بیعش از تقصیر کیست
نام گو موقوف کن وحشی که این طومار شوق
هست گویا کز زبان عجز بی تأثیر کیست