چون ز زردی بسان زر گشتی
زیر خاکت چو زر نهان کردند
اختلاف مزاج تو خوش خوش
ارغوان تو زعفران کردند
خدمت تو بعقل شاید کرد
آلت عاقلی دماغ بود
گوشه ای از جهان گرفتستی
تا ترا از جهان فراغ بود
در شعرا نامم ظاهر نبود
صلت تو نام من اظهار کرد
چشم دلم خیره و در خواب بود
جود تواش روشن و بیدار کرد
قیمت شعر از تو بیآموختست
آنکه خریداری اشعار کرد
بنده مدیح تو بمقدار گفت
جود تو احسان نه بمقدار کرد
منت تو گردن من بنده را
سخت بیکبار گران بار کرد
زیر هر پشته ای ز صورت تو
آفتابی بکه گل اندوده است