شاهد عقل و انس روح او بود

دیده را از جهان فتوح او بود

حکم تو دیوبند و حسامت جهان گشای

اقبال بر در تو در آسمان گشای

هان تا حسام شاه کشد کینه از تو باش

از غو غصه صفر کند سینه از تو باش

آن، ماه نو کجاست که مه خاکپای اوست

الجیجک آنکه حجرهٔ جنات جای اوست

اختر شد، آفتاب امم تا ابد زیاد

بیدق برفت، شاه کرم تا ابد زیاد

شه زاده رفت باغ بقا باد جای شاه

خون کرد چرخ، قصاصش بقای شاه

زین پس تو و ترحم روحانیان خلد

خاقانی و عذاب سقر کز تو بازماند

رفتی و در جهان سخن از کاروبار توست

خاقانی غریب سخن یادگار توست

بر خاکش از حواری و حوران ترحم است

خاکش بهشت هشتم و چرخ چهارم است

گر خون کنید خاک به اشک روان رواست

کاین خاک خواب گاه منوچهر پادشاست

تعداد ابیات منتشر شده : 510165