آخرترین مباد ز تو هیچ باغییی
والا ترین مباد ز تو هیچ فانییی
بادی تو شادمان و مبادا بهیچ وقت
از عمر بدسگال ترا شادمانانییی
تا در جهان کمال نیابد ز مینییی
الا بیمن تربیت آسمانییی
حلمت سبک شمارد اگر چند آورند
هر لحظه ای بصدر رفیعت گرانییی
ابنای فضل می گذرانند سخت خوش
در سایهٔ عنایت تو زندگانییی
شاها ، هنروری تو ، که هست از مکارمت
هر ساعتی بر اهل هنر مهربانییی
بس خان شده ز قهر تو بی جان و یافته
بی جانی از قبول تو هر لحظه جانییی
تیغ تو کرده هر نفسی وحش و طیر را
از شخص دشمنان هدی میزبانییی
ننموده دهر مثل تو در هر معالییی
ناورده چرخ شبه تو در هر معانییی
شاها ، تویی قرینی و هرگز بهیچ قرن
کس را نبود مثل تو صاحب قرانییی