خصم سپید سیه کار دوده تو را
بادا سیاه گشته به دود عذاب روی
تا هر صباح شاد مه روی صبح را
بیش سپید برزده کرد و خضاب روی
تو ماه و من عطاردم اریک نظر کنی
زان یک نظر نماید صد فتح باب روی
ای آفتاب ملک ز من نور وامگیر
وی سایه خدای زمن بر متاب روی
گر کلک بر کتاب نهم جز به مدحتت
بادا مرا سیاه و کلک و کتاب روی
بودم بنفشه وار از اندیشه گوژ پشت
چون لاله بر شکفت مرا زین خطاب روی
بختم خطاب کرد که ای کامجو منه
الا به بارگاه شه کامیاب روی
منت خدای را که به یک التفات تو
ناگه سعادتیم نمود از حجاب روی
با نطق بنده طوطی سر سبز اگر سخن
گوید جهان سیه کندش چون غراب روی
از عجز در سیاقت تعداد بخششت
شد خاممه را سیاه به روز حساب روی