سیم روز خوان را به مرغ و بره

بیاراستش گونه گون یکسره

شه تازیان چون به نان دست برد

سر کم خرد مهر او را سپرد

خورشها ز کبک و تذرو سپید

بسازید و آمد دلی پرامید

برفت و همه شب سگالش گرفت

که فردا ز خوردن چه سازد شگفت

که فردات ازان گونه سازم خورش

کزو باشدت سربه سر پرورش

چنین گفت ابلیس نیرنگساز

که شادان زی ای شاه گردنفراز

بخورد و برو آفرین کرد سخت

مزه یافت خواندش ورا نیکبخت

خورش زردهٔ خایه دادش نخست

بدان داشتش یک زمان تندرست

سخن هر چه گویدش فرمان کند

به فرمان او دل گروگان کند

به خویش بپرورد برسان شیر

بدان تا کند پادشا را دلیر

تعداد ابیات منتشر شده : 510165