فریدون بیدار دل زنده شد

زمان و زمین پیش او بنده شد

پرستنده چون تو فریدون نداشت

که گیتی سراسر بشاهی گذاشت

فریدون فرخ شه دادگر

ببست اندر آن پادشاهی کمر

فریدون که از درد دل روز و شب

گشادی بنفرین ایشان دو لب

فریدون که از درد سرگشته شد

کجا ایرج نامور کشته شد

فریدون فرخ که با داغ و درد

ز گیتی بشد دیده پر آب زرد

که من بر فریدون و ضحاک و جم

خور و خواب و آرام کردم دژم

چو تور فریدون ز ایران براند

ز هر گونه دانندگان را بخواند

کجا سلم و تور و فریدون کجاست

همه ناپدیدند با خاک راست

چو جم و فریدون بیاراست گاه

ز داد و ز بخشش نیاسود شاه

تعداد ابیات منتشر شده : 510165