که از تخمهٔ تور وز کیقباد
یکی شاه سر برزند با نژاد
ز تخم فریدون وز کیقباد
فروزنده تر زین نباشد نژاد
یکی آنک از تخمهٔ کیقباد
همی از تو گیرند گویی نژاد
همان از منوچهر و از کیقباد
که مازندران را نکردند یاد
همان زو و با نوذر و کیقباد
چه مایه بزرگان که داریم یاد
من از جم و ضحاک و از کیقباد
فزونم به بخت و به فر و به داد
بسر شد کنون قصهٔ کیقباد
ز کاووس باید سخن کرد یاد
بگفت این و شد زین جهان فراخ
گزین کرد صندوق بر جای کاخ
و گر آز گیرد سرت را به دام
برآری یکی تیغ تیز از نیام
تو گر دادگر باشی و پاک دین
ز هر کس نیابی به جز آفرین