میان خلق جهان گم کنی علامت خوبش

اگر به خلق نکو خویش را نشان نکنی

ز دیگران چه توقع بود نهفتن راز

ترا که راز خود از دیگران نهان نکنی

بود رفیق کهن چون می کهن ، زنهار

که از رفیق و می تازه سرگران نکنی

ز صد رفیق یکی مهربان فتد، هش دار

که ترک صحبت یاران مهربان نکنی

از این وآن نکشی هیچ در جهان آزار

اگرتو نیت آزار این و آن نکنی

نصیحتی است اگر بشنوی زیان نکنی

که اعتماد بر اوضاع این جهان نکنی

بهار بندهٔ حق باش و پادشاهی کن

که بندگان حقیقت کنند سلطانی

ببین به کشور ایران و حال تیرهٔ او

که پست و خوار و زبون باد جهل و نادانی

به پاس هستی ایرانیان برآور سر

ز خاک نیستی ، ای اردشیر ساسانی

ز تار زلف سیاه تو روز مشتاقان

بود سیاه تر از روزگار ایرانی

تعداد ابیات منتشر شده : 510165