بر ملت تو است ذلت وهون

ای ظل تو بر زمانه ممتد

کاو بود نتیجه آخر کار

زو گشت اساس دین مشید

پیغمبر آخرالزمان کرد

نوری که قدیم بود و بی حد

امروز ازین خجسته مقدم

ارکان وجود شد مشید

چه ذلت ها کشید این ملت زار

دریغ از راه دور و رنج بسیار

لعل و زر و سیم - است بر خصم منافق

زبن روکلماتش همگی رنگ به رنگ است

ما ملت کودک - شده بیهوده از آن شاد

عیناً مثل ملعبهٔ شهر فرنگ است

آن هوچی بی دین - زره دین فکند هو

این قافله تا حشر درین بادیه لنگ است

کوبد در شاهی - قجر از مهملی ما

ما بی خبر و دشمن طماع زرنگ است

افتاده به زحمت - وطن ازکید اجانب

این گوهر پر شعشعه درکام نهنگ است

تعداد ابیات منتشر شده : 510165