دنیا و عقبی نبود رضی را
ساقی تو می ده مطرب تو نی زن
مطرب دستی به چنگ میزن
ساقی پائی به رقص بَردار
داروی بیهوشیم مایه بی جوشیم
ساقی دیگر نداد، مطرب دیگر نبود
دست، حمایل بدوش و چشم به ساقی
گوش به آواز نای و نغمه به چنگ است
بیا ساقی همدم بیکسان
حکیم مسیحا دم خستگان
به پیچ و خم ساقی لاله رنگ
به اندام مطرب به آواز چنگ
الهی به پاکان و رندان مست
به دلگرمی ساقی می پرست
ملولیم ساقی می ناب ده
یکی جرعه ز آن قرمزین آب ده
بده ساقی آن مایهٔ زندگی
دمی وارهانم ز دل مردگی
بیا ساقی ای قبلهٔ من بیا
سرت گردم، ای شوخ پر فن بیا