با خلق هر کرم که کند چون خدا کند
باشد که ناگهان نظری سوی ما کند
حاشا که التجا به دگر کس بود مرا
مهر حسین و حب حسن بود مرا
کو نخست بهر نبی سیم و زر بباخت
وانگه برای قوت دین جان و سر بباخت
آن کو به تیغ شرع نبی آشکار کرد
بنیاد دین به بازوی خود استوار کرد
آن کس که بود تقوی و تجرید کار او
هم مونس پیمبر و هم یار غار او
کوس سعادت تو بر افلاک می زنند
وز بهر تو منادی لولاک می زنند
خرّم کسی که با تو کند آشنائیی
وز نور مصطفی رسدش روشنائیی
امر و نهیت را فلک محکوم فرمان باد و هست
خان و مان دشمنت پیوسته ویران باد و هست
« ای ز یزدان تا ابد ملک سلیمان یافته »
« هرچه جسته جز نظیر از فضل یزدان یافته »
مثل تو در هیچ قرنی پادشاهی برنخاست
ملک و ملت را چو تو پشت و پناهی برنخاست