آن زلف که بر گوشهٔ غلطاق نهاد

صد داغ جفا بر دل عشاق نهاد

به پیش قاضی عشاق در قضیهٔ عشق

عبید را رخ زرد است و اشگ سرخ گواه

گرچه ما نامه سیاهیم ببخشای که ما

روسیاهیم از آن نامه سیاه آوردیم

سنبل زلف تو هرلحظه پریشان میشد

خاطر خستهٔ عشاق مشوش میکرد

دعوی عشاق را شرع نخواهد بیان

گونهٔ زردش دلیل ناله زارش گواست

کسی را پای دل در گل مبادا

چنین کار کسی مشکل بادا

کنون وقت است اگر کوتاه گیرم

سوی خاموش گشتن راه گیرم

ز ما دانا دلان معنی نجویند

دماغ آشفتگان آشفته گویند

حدیثم چون ندارد رنگ و بوئی

که خواهد کرد او را جستجوئی

سخن سازان که دل پرنور دارند

غم دیوانه را معذور دارند

تعداد ابیات منتشر شده : 510165