چه باشد عشق بی منصور جمله

که ایشانند از تو نور جمله

حقیقت دردم اینجا بی دوایست

که نور عشقم اینجا رهنمایست

مرا با عشق راز است و نیاز است

که عشق از هر دو عالم بی نیاز است

تو او میبین درون خویش زنهار

دمی بی او تو ضایع هیچ مگذار

زهی نادان گرش اینجا نیابی

کجا آنجاش بی آنجاش یابی

همه بی او و با اویند در راه

حقیقت مرد معنی زوست آگاه

تو بینائی درون چشم مانده

کنون درجسم خود بی اسم مانده

حقیقت جوهر او بود بیچون

که اینجا صورت آمد بی چه و چون

اگرچه درد عشقت بی دوایست

دوایم عاقبت بیشک بقایست

نمود واصل این هر دو جهانست

مرا از گفت بی نام و نشان است

تعداد ابیات منتشر شده : 510165