ای مایۀ طربم و آرام روز و شبم
من خنج تو طلبم تو رنج من طلبی
شکرک از آن دولبک تو بچنم اگر تویله کنی
پسرک تو کی بزنمت بپدر اگر گله کنی
ز پالان فزونست ریش رشید
تنیده در آن خانه صد دیو پای
من طالب خنج تو شب و روز
اندر پی کشتنم چرائی
جهانرا اگر چه هست ، فراوان کده رسد
هم از بندگانش هر کده را کدیوری
الا تا همی بتابد بر چرخ کوکبی
الا تا همی بماند بر خاک پیکری
خوارزم گرد لشکرش ار بنگری همی
بینی علم علم تو بهر دشت و کردری
فغان از آن دو سیه زلف و غمزگان که همی
بدین زره ببری و بدان ز ره ببری
چون دو لب او گر شکرستی بجهان در
صد بدرۀ زر قیمت یک من شکرستی
چون دو رخ او گر قمرستی بفلک بر
خرشید یکی ذرّه ز نور قمرستی