چو آن نامه برخواند هر مهتری
کجا بود در پادشاهی سری
دهد پادشاهی کرا در خورست
کسی کز در خلعت و افسرست
سران از پی پادشاهی بجنگ
بدادند جان از پی نام و ننگ
میان بسته هر دو سپهبد بکین
چه از پادشاهی چه از بهر دین
فریدون فرخ شه دادگر
ببست اندر آن پادشاهی کمر
بداد آنک آورد پیدا ستم
ز باد آمد آن پادشاهی بدم
همیدون برو تا در سغد نیز
نجوید کس آن پادشاهی بنیز
دگر مولیان تا در بدخشان
همینست ازین پادشاهی نشان
الانان و غز گشت پرداخته
شد آن پادشاهی همه ساخته
چو آن پادشاهی شود یکسره
ببشخور آید پلنگ و بره