ز کین تو غمناک گردد عدو
ز داشاب تو شاد گردد ولی
عجب دلتنگ و غمخوارم، ز حد بگذشت تیمارم
تو گویی در جگر دارم دو صد یاسیج گرگانی
نوآیین مطربان داریم و بربطهای گوینده
مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله
مهرهٔ ناچخ بکوبد مهره های گردنان
نشتر ناوک بکاود عرقهای سهمگین
چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش
چو لقمان گشت در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان
آرغده بر ثنای تو جان منست از آنک
پروردهٔ مکارم اخلاق تو منم
گر ندانی ز زاغور بلبل
بنگرش گاه نغمه و غلغل
درع بش، آتش جبین، گنبد سرین و آتش کتف
مشک دم، عنبر خوی و شمشاد موی و سر و یال
زده به بزم تو رامشگران به دولت تو
گهی چکاوک و گه راهوی و گهی قالوس
آهو با شیر کی تواند کوشید
جوگک با باز کی تواند پرید