فلکت اگر در باز شد دو جهان قلمرو ناز شد

چو غرض معامله ساز شد همه را بهم زند از طمع

حذر از توقع این و آن که مذلتت نکشد عنان

همه گر بود سر آسمان که به خاک خم زند از طمع

به دو روزه فرصت بی بقا که نه فقر دارد و نه غنا

به زمین فرو نرود چرا که کسی علم زند از طمع

هوس جنون زده ناکجا همه سو قدم زند از طمع

به کجاست کنج قناعتی که در قسم زند از طمع

بی نیازی بیدل آخر احتیاج آمد به عرض

محرم راز غنایم کرد آثار طمع

نیست موقوف سوال ابرام طبع دون حسب

بستن لب هم کمر بسته است در کار طمع

از خرد جستم طریق انتعاش کام خلق

دست بر هم سود و گفت این است دیوار طمع

گر همه بر آسمان خواهی نظر برداشتن

چون مژه بی سرنگونی نیست دیوار طمع

بزم چندین حسرت آنسوی قیامت چیده ایم

باید از شخص امل پرسید مقدار طمع

از کمال خویش غافل نیست استعداد خلق

شور اقبال گدا می باشد ادبار طمع

تعداد ابیات منتشر شده : 510165