ز دور آید صدای مرغ شبگیر

نوا و نغمه ی جان پرورت کو؟

شب است ساقی! ساغرت کو؟

فروغ ماه و نور اخترت کو؟

جاسوس خرد دگر چه جوید از ما

گوید کزین شهر کشد رخت برون

چون در کف روزگار گشتیم زبون

چون ساغر عشق و آرزو گشت نگون

سحاب عشق اگر یکدم نبارد

بسوزان خرمن آب و گل من

چو گم شد پرتو عشق از دل من

خدایا چیست جز غم حاصل من

استاد زمانه یک سبق داده به ما

تکرار همان و باز تکرار همان

این صبح همان و آن شب تار همان

ما شش در و این چهار دیوار همان

گر خسته شدی ز راه، دل مرکب توست

حمال تو و ملک تو و مال توییم

ما مرغ اسیر بی پر و بال توییم

هر جا که روی چون سایه دنبال توییم

تعداد ابیات منتشر شده : 510165