در کف من ز دست ساقی وصل

هر زمان ساغر شرابی بود

از سر ناز و از سرکشی

هر نفس با منت عتایی بود

رفت آن کم بر تو آبی بود

یا سلام مرا جوابی بود

در کش ز جور دامن و می دان:که رسم جور

در روزگار خسرو عادل خطا بود

تا کی تنم ز عشق تو بار بلا کشد ؟

تا کی دلم ز جور تو یار عنا بود؟

بربود عشق تو دل و دیده ز من و لیک

با عشق تو غم دل و دیده کرا بود؟

جان مرا همیشه سعادت زیادست

حاشا! اگر زیاد تو جانم جدا بود

خورشید پیش نقش رخ تو هدر شود

یاقوت پیش رنگ لب تو هبا بود

گویند : دل بمهر نگاری دگر سپار

هرگز نکوتر از تو نگاری کجا بود ؟

با روی تست عشق روا و بدین سبب

هر چان ز تو بروی من آید روا بود

تعداد ابیات منتشر شده : 510165