کشتی نوح، غرقه بدی گر نکردیش

عون تو بادبانی و حفظ تو لنگری

مقصود حق بخلق شناساندن تو بود

بر هر که داد خلعت خاص پیمبری

اللّه اکبر از تو که هر کس ترا شناخت

از دل کشید نعره ی اللّه اکبری

امروز پرده از رخ مدحت بر افکنم

نسبت گر این و آن ندهندم بکافری

ای صادر نخست که در رتبه خلق را

مشتقی ست و ذات ترا هست مصدری

مدحش نوشته می نشود تا بحشر اگر

اغصان کنند کلکی و اوراق دفتری

من کرده ام طلا، بولایش، مس وجود

ای مدعی بیا و ببین کیمیا گری

تا شخص مصطفی را شهری بود ز علم

او را بود بدان شهر از مرتبت دری

هرگز نداشت صیقل شمشیرش ار نبود

آیینه ی مکدر دین این منوری

پیشی گرفته ذات شریفش به ممکنات

وز هر جوان، جوانتر با این معمری

تعداد ابیات منتشر شده : 510165