دگر گردش اختران بلند

که هم باپناهند و هم باگزند

ازان بد سیاوش گنهکار بود

مرا دل پر از درد و تیمار بود

ز کین پدر گر دلت خیره شد

چنین آب من پیش تو تیره شد

مکن گر ترا من پدر مادرم

ز تخم فریدون افسونگرم

سپارم ترا من شوم ناپدید

جز از تیغ جان را ندارم کلید

اگر گنج خواهی ز من گر سپاه

وگر بوم ترکان و تخت و کلاه

همانا چو دریای قلزم شود

دولشکر بخون اندرون گم شود

اگر خون آن کشتگان را ز خاک

بژرفی برد رای یزدان پاک

زمین همچو دریا شد از خون کین

ز گنگ و ز چین تا بایران زمین

ز ریگ و بیابان وز کوه و شخ

دو لشکر برین سان چو مور و ملخ

تعداد ابیات منتشر شده : 510165