خورد زخم بر رو اگر میهمان
به از چین ابروست از میزبان
طلب کن درین عرصه، نقش مراد
ز پیشانی باز و روی گشاد
به پیش ترش روی، حاجت مبر
که سوهان ابرو، خراشد جگر
نبینی که هر خانه از آفتاب
به مقدار روزن بود نوریاب؟
یه خواهش مکن تنگ چشمی شعار
که دریای بخشش ندارد کنار
درست است پیوند خامان، درست
بود میوه پخته را، بند سست
جدا شو ازین زشت خویان، جدا
ز ناآشنایان طلب آشنا
توقع مدار آشنایی ز کس
به بیگانگی آشنا باش و بس
مکش منت ناخدا زینهار
درین بحر، کشتی به طوفان سپار
به دریا مکن بهر ساحل تلاش
به گرداب ده کشتی و امن باش