زن مگو جسته حوریئی ز جنان

زن مگو جان و جان مگو جانان

صف دندانش از میان دو لب

می درخشید چون ستاره به شب

روی بیضیش به ز ماه تمام

رنگ او چون شکوفهٔ بادام

سرخ کرده لبان ز خون بشر

لب بالا ز زیر نازک تر

طرّه بگذشته از بناگوشش

لیک ننهاده پای بر دوشش

زلف هایش به طرز نو چیده

روی هم حلقه حلقه خوابیده

بازوانی دراز و صاف و لطیف

نوک انگشت ها خدنگ و ظریف

سینه ای پهن و صاف و برجسته

کمری تنگ بر میان بسته

زلف هایش نه مشکی ونه بخور

گردنش استوانه ای ز بلور

چشم چون دیدهٔ غزال سیاه

کفلی گرد چون چهاردهٔ ماه

تعداد ابیات منتشر شده : 510165