پر الا لا وگیرودار و غلو

چون گه جنگ رستهٔ اردو

های وهو یی که اندرین مأوی است

به خدا گر به محشرکبری است

چشم انداز من زگوشهٔ بام

ناف شهر ری است و شارع عام

دهدم دردسر مدام عذاب

بس که بیگاه می پرم از خواب

سوزد از تاب تب هماره تنم

گونی از آتش است پیرهنم

دستم آزاد و بسته است دلم

تن درست و شکسته است دلم

مه اردی بهشت و لاله به باغ

من در اینجا چو لاله دل پر داغ

اندرین حجره ام پس از خور و خواب

نیست چیزی انیس غیرکتاب

زان که بی شبهه اعتبار اینجاست

شرف و عزٌ و افتخار اینجاست

کرده آن به که نام زاید از او

شرف و احترام زاید از او

تعداد ابیات منتشر شده : 510165