چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشتهاید. ما سعی کردهايم شبیه ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.
گرت سلام کند، دانه می نهد صیاد
ورت نماز برد، کیسه می برد طرار
دوش یا رب چه شبی بود چنان تیره ولیک
بدرازی شب زلف تو بگذشته ز دوش
گر ابن مقله دگربار با جهان آید
چنانکه دعوی معجز کند به سحر مبین
تا برآمد ز بناگوش تو خورشید جمال
هر سر زلف تو خورشید پرستی دگرست
دل شکسته مجنون ز زلف لیلی جوی
حدیث مستی وامق ز چشم عذرا پرس
رموز حالت مجذوب را چه کشف کند
کسی که او متعلق نشد بقلابی
خواجو گر التماس ازین در کند رواست
از پادشه اجابت و از بندگان سؤال
در آن مصاف که چشم تو تیغ کینه کشید
بسا که زلف تو چشم دلاوران بشکست
با دل خستهٔ یکتای من سودائی
حال آن زلف پریشان دوتا می گوید
هرکه از مستی و دیوانگیم نهی کند
گو برو با دگری گوی که من بیهوشم