سیمین ساق، بانک شعر پارسی

چنانچه بیت یا مصرع درخواستی خود را در نتایج زیر پیدا نمی کنید به دو منظور است ؛ یا منتشر نشده است و یا آن را اشتباه نوشته‌اید. ما سعی کرده‌ايم شبیه ‌ترین نتایج را بر اساس جستجوی شما نمايش دهيم.

تویی که همت تو هست بحر بی پایان

تویی که دولت تو هست جرخ بی پایان

من بی تو همی هیچ ندانم که کجایم

ای از بر من دور ندانم که کجایی

بی حضور عشق جانان راحت جان هیچ نیست

بی هوای دُرد دردش صاف درمان هیچ نیست

ای خوش آن ساعت که جام بی خودی ازدست دو ست

خواهم و گردم ز خواهش های دوران بی خبر

هست بی پیوندی جسمش مراد

آن که گفت این از پدر بی جفت زاد

بگذشته زان که مرد اندر طریق فقر

مقبول تر بود چندان که بی خبر

که نفس ار چه نداند، عقل پر دانش همی داند

که در عالم نباشد بی نهایت هیچ مبدائی

عیش دانی تو که بی رویِ تو نتوان کردن

زنده دانیم که بی بویِ تو نتوان بودن

هر چیز که گفتی و شنیدی هیچ است

و آن نیز که در کنج خزیدی هیچ است

بیا، که جان مرا بی تو نیست برگ حیات

بیا، که چشم مرا بی تو نیست بینایی

تعداد ابیات منتشر شده : 510165