شه زاده رفت باغ بقا باد جای شاه
خون کرد چرخ، قصاصش بقای شاه
اختر شد، آفتاب امم تا ابد زیاد
بیدق برفت، شاه کرم تا ابد زیاد
آن، ماه نو کجاست که مه خاکپای اوست
الجیجک آنکه حجرهٔ جنات جای اوست
هان تا حسام شاه کشد کینه از تو باش
از غو غصه صفر کند سینه از تو باش
حکم تو دیوبند و حسامت جهان گشای
اقبال بر در تو در آسمان گشای