ای سهی سرو ندانم چه اثر ماند از تو

تو نماندی و در افاق خبر ماند از تو

ای مه نور ز شبستان پدر چون شده ای

وی عطارد ز دبستان پدر چون شده ای

شمسهٔ گوهر و شمع دل سرگشتهٔ من

که زوال آمدش از طالع برگشتهٔ من

گوهر دانش و گنجور هنر بود رشید

قبلهٔ مادر و دستور پدر بود رشید

باز پرسید هم خیالش را

تا چه حال است زلف و خالش را

ای عزیزان بر جهان این است

زهرش اندر گیای شیرین است

دیده از شرم بر جهان نگماشت

هم ندیده جهان گذشت و گذاشت

همه شروان شریک این دردند

دشمنان هم دریغ او خوردند

دوستانش نگر که نوحه گرند

دوستانش چه که دشمنان بترند

شیر میدان و شمسهٔ مجلس

قرة العین جان ابوالفارس

تعداد ابیات منتشر شده : 510165