نهاده دین به یک سو و زهر سو
چو کافر در مسلمان اوفتاده
به جای عنبر و مشکش کنون هست
گزنده در گریبان اوفتاده،
به عهد این سگان از بی شبانی ست
رمه در دست سرحان اوفتاده
رعیت گوسپنداند، این سگان گرگ
همه در گوسپندان اوفتاده
پلنگی چند می خواهیم یا رب
درین دیوانه گرگان اوفتاده
ز دست و پای این گردن زنان است
سراسر ملک ویران اوفتاده
اگر صبرت بود روزی دو بینی
عوانان کشته، میران اوفتاده
به فرمان خداوند از سر تخت
خداوندان فرمان اوفتاده
به آه چون تو مظلوم افسر ملک
ز فرق تاجداران اوفتاده
برین نطع ای پیاده ز اسب دولت
بسی دیدی سواران اوفتاده