چو عنکبوت، مگس را نمی کنیم قدید
هماشکار بود جذبه قناعت ما
اگر در آتش سوزان هزار غوطه خورد
صدا بلند نسازد سپند غیرت ما
تلاش گوشه عزلت ز تنگ خلقی هاست
وگرنه بهر خدا نیست کنج عزلت ما
که سرو قد ترا راه می تواند زد؟
ز جلوه تو شود نقد اگر قیامت ما
ازان به دامن صحرا شکسته ایم قدم
که عالمی شود آسوده از ملامت ما
درین حدیقه گل، صائب از مروت نیست
که غنچه ماند در جیب، دست رغبت ما