گرت نزهت همی باید بصحرای قناعت شو
که آنجا باغ در باغ است و خوان در خوان و بادر با
نشود شسته جز به بیطمعی
نقشهای گشادنامه عار
باد بیرون کن زسر تا جمع گردی
بهرآنک خاک را جز باد نتواند پریشان داشتن
یاقوم اذنی لبعض الحی عاشقه
والاذن تعشق قبل العین احیانا
والذ ایام الفتی و احبه
ما کان یزجیه مع الاحباب