رغم آن دل که نگهدارندش
زیر آن زلف سیه دارندش
مشک بی زلف تو نتواند بود
گر به شمشیر نگهدارندش
بر رخ خوب تو ماند چیزی
مه اگر زیر کله دارندش
در زمان سر بنهد بر پایت
پایت ار بر سر مه دارندش
چشم خسرو به گه آمدنت
منتظر بر سر ره دارندش