هر کرا با تو کار درگیرد
بهره از روزگار برگیرد
به سخن لب ز هم چو بگشایی
همه روی زمین شکر گیرد
چون زند غمزه چشم غمازت
دو جهان را به یک نظر گیرد
چشم تو آهویی است بس نادر
که همه صید شیر نر گیرد