قل الحمدلله نزاری فَقُل
خداوندِ جزو و خداوندِ کٌل
خداوندِ امر و خداوند خلق
ازو و بدو قطع و پیوند خلق
برآرنده خیمه بی طناب
فروزنده ی مشعلِ آفتاب
به دوحرف نه طاق برهم زده
به کاف و به نون هفت طارم زده
زعقل ابتدا کرده ابداع را
و زو نفس وز نفس اطباع را
هیولی و ارکان و انواع و جنس
نباتی و حیوانی و جن و انس
بسیط زمین و بساط زمان
نهایات و غایات کون و مکان
شد از امر او آفرینش پدید
چو از خلق نوبت به انسان رسید