بر من شب فراق چو روز قیامت است
در رستخیز عشق چه جای ملامت است
چون من گر آورد متنعّم شبی به روز
داند که بر محال مشنّع غرامت است
نا ایمن است راه ملامت گران عشق
آنجا مرو که حاصل ظالم ندامت است
تحویل ما ز کوی خرابات کی بود
باری هنوز نیت من بر اقامت است
تنها نه بر من است به تخصیص می حرام
آری به حکم شرع نبی بر تمامت است
چون است مطلقا مثل میل من به می
چون معتقد که پس رو نص امامت است
پرهیز کن اخی ز خلاف منافقان
دور از دری که عاقبتش بر وخامت است
عادت شده ست بی هده گفتن جهول را
تقلید علتی ست که جهلش علامت است
هم خانه ی نهنگ بلایی نزاریا
در موج قلزمت چه امید سلامت است
ره پر حرامیان و بیابان عشق پیش
جهل است هر که را هوس استقامت است