به جفت چشم تو در جهان و ابرو طاق
که نیست مثل تو در گردش همه آفاق
نظر به روی تو کردن کراست طاقت آن
مثال دیده ی خفاش و پرتو اشراق
توراست با همه حسن و جمال و غنج و دلال
هزار بار شرف بر فرشته در اخلاق
حلاوت شکر وشهد و لذت لب تو
بسی لطیف تر و خوش تر این از آن به مذاق
صفات حسن تو نتوان به صد زبان کردن
پیاده وقت گرو کی رسد به گرد براق
تو بنده پرور مسکین نواز و خوب سیَر
مرا نه سابقه ی خدمتی به استحقاق
عنایت تو چو در حق بنده می بینند
ز رشک لرزه ی غیرت فتاده بر عشاق
حسد برند که این منزلت نه در خور توست
نصیب بنده چنین کرد واهب الارزاق
فسرده را چه خبر زان که من به آتش عشق
بسوختم ز چه از بس تغلب اشواق
به رغم مدعیان کز وصال در حسدند
مرا خدا برهاند از عذاب روز فراق
سر نیاز من و خاک آستانه ی تو
چه باک اگر غرضی می کنند اهل نفاق
نظر دریغ نداری که لطف شامل توست
دوای درد نزاری به مرهم اشفاق