هر نسخه که در وصف خط یار نویسند
باید که سوادش بشب تار نویسند
در چین صفت جعد سمن سای نگارین
هر نیمشب از نافهٔ تاتار نویسند
ای بس که چو من خاک شوم قصهٔ دردم
صاحب نظران بر در و دیوار نویسند
باید که حدیث من دیوانهٔ سرمست
ارباب خرد بر دل هشیار نویسند
هرنکته که در سکه من نقش بخوانند
آنرا بطلا بر رخ دینار نویسند
شرح خط سبز تو مقیمان سماوات
هر شام برین پردهٔ زنگار نویسند
از تذکره روشن نشود قصهٔ منصور
الا که بخون بر ز بردار نویسند
گر در قلم آرند وفانامهٔ عشاق
اول سخنم بر سر طومار نویسند
هر جور که برما کند آن یار جفا کار
شرطست که یاران وفادار نویسند
آن قصه که فرهاد زدی جامهٔ جان چاک
رسمست که بردامن کهسار نویسند
مستان خرابات طرب نامهٔ خواجو
بر حاشیهٔ خانهٔ خمار نویسند