ای در عالم عیان تر از هر چه عیان
پنهان تری از هر چه نهان تر بجهان
ای دورتر از هر چه برد بنده گمان
نزدیک تری به بندگان از رگ جان!
زانجا که جمال و حسن آن دلبر ماست
ما در خور او نه ایم او در خور ماست
خود می پسندید، و تو هنوز در عدم!
ای بوده مرا و من ترا نابوده
ای عقل اگر چند شریفی دون شو
وی دل ز دلی بگرد و خون شو خون شو
در پرده آن نگار روز افزون شو
بی چشم در آ و بی زبان بیرون شو!!