شمس دین ، کدخدای خاص ملک
ای درت کعبهٔ عوام و خواص
رأی تو گنج عقل را گنجور
طبع تو بحر فضل را غواص
چرخ در خمت تو با رغبت
دهر در طاعت تو با اخلاص
کان و دریا حسود دست تواند
آری «القاص لایحب القاص»
سرورا ، چرخ شخص من بگداخت
در تف حادثات همچو رصاص
آنچه من دیدم از ازمانه ، ندید
فرع بو طالب از نتیجهٔ عاص
پست ناکشته دیده رنج خمار
مرد ناکشته دیده هول قصاص
ندهد از جفای چرخ مرا
جز کمال عنایت تو خلاص