ای جهانبخشی که روز و شب چو نور آفتاب
فیض احسان تو فایض بر سماوات است و ارض
سرمه از خاک رهت کردن فلک را فرض عین
می کشد در دیده خود می کند بر عین فرض
عرض حالم راست طولی می کنم زان احتراز
مختصر کاری است کارم چیست چندین طول و عرض
باید احسانی چنان کردن که بعد از خرج راه
قرض خود بگزارم و بازم نباید کرد قرض